جمهوری اسلامی در مقابل بحران مصر چه باید بکند؟
تحلیلی بر آنچه در مصر می گذرد.
این روزها مصر در حال تجربه تمرد علیه رئس آن و احتمالا انقلاب دیگری است. اینکه در مصر چه اتفاقی می افتد و موضع جمهوری اسلامی در خصوص آن چه باید باشد سوالاتی است که متن زیر به آن می پردازد.
دیدبان: بار دیگر اعتراضات و تظاهرات مصر را فراگرفته است، گویا این نیل خروشان قصد سکون ندارد. در سال 2011 خروش یکپارچه زن و مرد، پیر و جوان، اسلامگرا و سکولار، مسلمان و مسیحی و ... باعث سرنگونی حسنی مبارک دیکتاتور وابسته مصر شد اما اکنون آن موج عظیم چند پاره شده و جامعه چندقطبی شده است؛ عدهای در صف موافقان قرار دارند و عدهای بر طبل مخالفت میکوبند و برخی هم بین مخالفت و موافقت در نوسانند. مخالفان خود را انقلابی میدانند و مرسی را عاملی که شعارها و اهداف انقلاب را محقق نساخته است.
موافقان نیز مخالفان را یک مشت سکولار بیدین و قانونشکن میدانند که اساساً با حاکمیت اسلام مخالف هستند. در کشور ما نیز در میان تحلیلگران، پژوهشگران، سیاستمداران و سیاستگذاران نوعی سرگردانی و ابهام نسبت به وضعیت جاری در مصر مشاهده میشود. حق با کدام گروه است؟ باید مطالبات و مواضع کدام گروه را به رسمیت بشناسیم؟ آیا باید از اسلامگرایانی که روابط خود را با دولت سوریه قطع میکنند و علیه ایران موضعگیری میکنند و نسبت به کشتار شیعیان سکوت پیشه کرده و روابط را خود با رژیم صهیونیستی قطع نمیکنند، حمایت کرد؟ یا از مخالفانی که خود را انقلابیونی معرفی میکنند که برای تحقق شعارها و آرمانهای انقلاب مصر نیاز دانستهاند یک بار دیگر به خیابانها برگردند و این بار نه علیه مبارک بلکه علیه مرسی شعار دهند؟
در ادامه با طرح 11 نکته کلیدی تلاش خواهیم کرد که به این پرسشها پاسخ دهیم:
11 نکته درباره مصر
1. چگونه مصر بحرانی شد؟
وضعیت کنونی مصر به نظر یک سناریوی از پیش تعیینشده از سوی اتاق فکرهای آمریکایی و صهیونیستی است و مهرههای این بازی شطرنج در داخل مصر عناصر وابسته به نظام گذشته، برخی نظامیان و عناصر ناآگاه و یا مغرض سکولار و لیبرال- که عمدتاً در جبهه انقلاب تعریف میشوند- هستند. این بازی از همان زمان انتخابات ریاست جمهوری مصر با دستکاری در نتایج انتخابات طراحی شد؛ به گونهای که تنها 51 درصد از آراء را محمد مرسی به عنوان نماینده انقلابیون و 49 درصد از آراء را به احمد شفیق به عنوان نماینده ضد انقلاب دادند.
تصویری در دستان مخالفان مرسی که در آن خواهان محاکمه مرسی قبل از ترک قدرت هستند
چه کسی میتواند باور کند مرسی نه تنها به عنوان نماینده اسلامگرایانی که پیش از انتخابات ریاست جمهوری به ترتیب در همه پرسی اصلاحات قانون اساسی سال 2011، 77 درصد آراء و در انتخابات پارلمانی سال 2012، 66 درصد آراء (43.7 درصد حزب آزادی وعدالت وابسته به اخوان و 22.4 درصد حزب سلفی النور) را به دست آورده بودند، بلکه به عنوان نماینده عناصر انقلابی تنها 51 درصد از آراء را به دست آورد و احمد شفیق به عنوان یک عنصر وابسته به نظام مبارک که مردم مصر در یک قیام سراسری میلیونی وی را بر کنار ساخته بودند، بتواند 49 درصد آراء را به دست آورد. به احتمال زیاد آرای انتخابات دستکاری شد آن هم با یک هدف اساسی؛ شکننده نمودن پیروزی مرسی و اجازه ندادن به وی و گروه اخوان المسلمین برای جولان دادن و در ادامه شوراندن مردم علیه حکومت اسلامگرا و براندازی اسلامخواهان از طریق یک کودتای نرم که این بار بر خلاف نمونه الجزایر نه ارتش بلکه این خود مردم هستند که تحریک شدهاند تا به حکومت اسلامگرایان اعتراض کرده و آنها را سرنگون سازند.
2. رابطه اخوان المسلمین و غرب:
درست است که اخوان المسلمین پس از به قدرت رسیدن تلاش کرد تا در برابر غرب اعتمادسازی نموده و خود را به عنوان بازیگری آرام و مطیع و سازگار با منافع غرب در منطقه نشان دهد و متاسفانه برای اینکه حسن نیت خود را نشان دهد اعلام کرد که قصد ندارد معاهده کمپ دیوید مصر با رژیم صهیونیستی را لغو کند، حتی مرسی به شیمون پرز نامه تبریک نوشت، نشان شجاعت به خانواده سادات بخشید، اما هیچ کدام از این اقدامات باعث جلب اعتماد غربیها و صهیونیستها نشد و آنها همواره با دیده تردید به جماعت اخوان المسلمین مینگریستند.
غربیها معتقدند اخوان المسلمین هنوز در انگارههای ذهنی و فکری خود غرب و رژیم صهیونیستی را دشمن میداند و این رفتارهای اعتمادساز تاکتیکهایی است برای کاستن از فشارهای غرب علیه این خود تا مبادا آمریکا به نمایندگی از غرب دست به تحریم این گروه بزند و در مسیر حکمرانی آن سنگاندازی نماید و یا گروههای مخالف داخلی را علیه دولت اخوان بسیج نماید.
3. رابطه اخوان المسلمین و جمهوری اسلامی چگونه است؟
درست است که ما نسبت به حکومت اخوان المسلمین انتقادات زیادی داریم و بسیاری از رفتارها و اقدامات آنها را محکوم میکنیم، ما به شیعهکشی سلفیها در سایه سکوت و بعضاً تایید رهبران اخوانی اعتراض داریم، ما از توهین سلفیها به ایران، سوریه و حزب الله در حضور رئیس جمهور مصر اعتراض داریم، ما نسبت به کنفرانسها و نشستهایی متعددی که علیه ایران و خطر تشیع با حمایت اخوان برگزار میشود، تأسف میخوریم، ما از اینکه اخوان المسلمین در قضیه فلسطین همان مسیر حسنی مبارک را طی میکند، ناراحت هستیم، ما از اینکه اخوان دست گدایی به سوی غرب دراز میکند و برای دریافت وامهای خارجی از استقلال خود کوتاه میآید، نگران هستیم، اما در عین حال معتقدیم که اخوانیها – هرچه که باشند- برتر و بهتر از افراد معلوم الحالی چون احمد شفیق و عمرو موسی و محمد البرادعی و حسین طنطاوی و عبدالمجید محمود دادستان کل مصر هستند.
تجمع موافقان مرسی و پلاکاردی که در آن خطاب به مرسی نوشته شده است: ملت مصر با تو هستند
افرادی که اگر به قدرت برسند اندک امیدی که برای بهبود اوضاع در آینده وجود دارد، از بین خواهند رفت. این چهرهها که با اجازه آمریکا و رژیم صهیونیستی آب نمیخورند، چگونه میتوانند انتظارات و آمال و آرزوهای ملت عظیم مصر برای نیل به آیندهای بهتر و پر از استقلال و عزت و کرامت و عدالت اجتماعی و قطع وابستگی به دیگران را برآورده سازند. بدون تردید عمرو موسیها و شفیقها هیچ تفاوتی با مبارک ندارند.
4.رابطه اخوان و ما بقی گروه های مصری:
درست است که اخوان المسلمین متاسفانه سلفیزده شده است و ما میدانیم که اخوان دیگر آن اخوان حسن البنا نیست. دلارهای شبهناک نفتی سعودی و قطر؛آن استقلال، خلوص و آزادگی موجود در اخوان را از بین برده است. میدانیم که اخوان دو پاره شده است؛ عدهای محافظهکار و وابسته به جریان قطبی(منسوب به سید قطب) هستند که متاسفانه گرایشهای سلفی وهابی بر آنان غالب است و روابط نزدیکی با سلفیهای مصری و سعودی دارند و عدهای نیز اصلاحطلب و معتدلاند که به آرمانهای حسن البناء و رهبران میانهروی این جریان نظیر حسن الهضیبی پایبند باقی ماندهاند.
نوشته داخل عکس: رئیس جمهور فرعونی سقوط می کند
هم اکنون محافظهکارهای نزدیک به سلفیها رهبری اخوان را در دست دارند و خود مرسی نیز وابسته به همین جریان است. این طیف اساساً فاقد توان لازم برای برقراری ارتباط مناسب با جریانها و گروههای گوناگون ملی از جمله مخالفان بوده و قدرت کافی را برای اداره امور ندارند. همه اینها درست است و ما نسبت به اخوان – اگر همچنان روند حذف و به حاشیهرانی عناصر مستقل و معتدل ادامه یابد- احساس خطر میکنیم، اما هیچ یک از این موارد مجوز لازم را برای مخالفت با اخوان المسلمین در اختیار ما قرار نمیدهد.
5. علت طغیان علیه دولت اخوانی:
در زمانی که اخوان المسلمین به حمایت آمریکا از خود دلخوش کرده بود و امید داشت که آمریکا از این گروه در برابر مخالفان سکولار و لیبرال دفاع کند، اما اکنون میبینیم که آمریکا به صراحت اعلام میکند که از گروه خاصی پشتیبانی نمیکند. اخوان متاسفانه به جای آنکه به دنبال مستحکمنمودن پایگاههای مردمی خود باشد و در جهت تحقق اهداف و خواستههای مردمی حرکت کند، به حمایتهای آمریکا چشم دوخت و اکنون متوجه این اشتباه خود شده است. لذا ما در این شرایط نباید اخوان المسلمین را تنها بگذاریم، باید به این گروه ثابت کنیم که آمریکا به هرحال گروههای غیراسلامی سکولار و لیبرال را در مصر بر اسلامگرایان ترجیح میدهد؛ اسلامگرایانی که نسبت به آنان هنوز نگرانی وجود دارد، اسلامگرایانی که تا مدتها در منظومه فکری خود آمریکا را دشمن شماره یک اسلام و مسلمانان میدانستند.
ما باید در این شرایط از اخوان حمایت کنیم و به این گروه نشان دهیم که ایران علی رغم تمامی تبلیغات منفی که علیه آن میشود، حکومت اسلامگرایان را با تمامی نواقصاش بر حکومت سکولارها و لیبرالهایی و غربزدههایی که مخالف حاکمیت اسلام و مشتاق غرب هستند، ترجیح میدهد.
6. اشتباهات بزرگ مرسی و اخوان المسلمین:
اخوان المسلمین و در رأس آن محمد مرسی در طول یک سال گذشته اشتباهات زیادی مرتکب شده است و همین اشتباهات باعث شد که بر دامنه مخالفتها با این گروه افزوده شود. مردم در بعد داخلی از مرسی و حزب وی انتظار داشتند که اوضاع نابسامان اقتصادی را بهبود بخشند، برای رفع بیکاری و فقر و تورم و بیثباتی داخلی چارهای بیاندیشند. مردم از مرسی انتظار نداشتند که همان مسیر مبارک و سادات را طی کند و در جهت استبداد و خودکامگی گام بردارد، بویژه در صدور بیانیه قانون اساسی که اختیارات خود را بصورت غیرقانونی افزایش داد و در اثر اعتراضات مردمی مجبور به عقبنشینی از آن شد.
انتظار داشتند در رفتار دولتمردان تغییر را لمس کنند. انتظار داشتند که کرامت لگدمال شدهی آنها و جایگاه از دست داده خود در منطقه و جهان اسلام را بازیابند. انتظار داشتند بازماندگان نظام سابق مجازات شوند نه اینکه بیگناه شناخته شده و از زندان آزاد شوند. انتظار نداشتند که مرسی به شیمون پرز نامه فدایت شوم بنویسد، انتظار نداشتند که برای اخذ وامها و کمکهای خارجی کاسه گدایی سمت این و آن دراز کند. انتظار نداشتند که مصر با آن سابقه عظیم تاریخی که زمانی پیشرو کشورهای عربی بود، برای گرفتن مقداری کمک مالی و یا جلب سرمایهگذاری در برابر کشوری واپسگرایی چون عربستان خوار و ذلیل شود، انتظار نداشتند که با ایران و اساساً محور مقاومت این چنین سرد و غیرصمیمی برخورد شود.
7. نقش ارتش در بحران مصر چیست؟
ارتش مصر پس از برکناری مبارک قدرت را به دست گرفت. شورای عالی نیروهای نظامی به رهبری ژنرال طنطاوی تمام تلاش خود را به کار بست تا ساختارها و حتی شخصیتهای به جا مانده از دوران مبارک را حفظ نماید. اما بالاخره در اثر فشارهای مردمی ناگزیر شد تا قدرت را به غیر نظامیان واگذار کند. بسیارینسبت به این اقدام ارتش در واگذاری قدرت شگفتزده شده و اظهار شادمانی میکردند و گمان میکردند که ارتش به همین راحتی قدرت را ترک خواهد کرد و فکر چنین روزهایی را نکرده بودند.
اکنون سران ارتش که وفاداری کاملی به آمریکا و رژیم صهیونیستی دارند بار دیگر رؤیای بازگشت به سیاست و یا دست کم بدست آوردن یک سری امتیازات و مزایا را در سر میپرورانند. لذا بعید نیست که در دعوای کنونی میان مخالفان و موافقان مرسی، ارتش مصر به مانند الگوی الجزایر که در دهه نود ارتش مداخله نظامی کرد و جبهه اسلامی نجات ملی را سرکوب نمود، وارد عمل نشده و قدرت را به دست بگیرد. هم اکنون بسیاری از ناظران این فرضیه را مطرح میکنند که اساساً همین ارتش بوده است که مردم را برای ریختن به خیابانها و اعتراض به دولت منتخب تحریک نموده است تا بار دیگر زمینه را برای کسب قدرت مهیا نماید.
8. اشتباه نابخشودنی مخالفان:
مخالفان علی رغم مشروع بودن بسیاری از خواستههایشان اما شتابزده عمل میکنند و چنین میپندارند که میراث تلخ برجای مانده از دوران مبارک یک شبه اصلاحشدنی است، حال آنکه اصلاح معضلات و نابسامانیهای برجای مانده از آن دوران زمانبر است. مخالفان از یک طرف به بهانه احترام به حقوق بشر و رعایت قانون و ... اقدامات انقلابی و رادیکالی را بر نمیتابند، از طرف دیگر از تحمل و صبر لازم برای پشت سر گذاشتن تدریجی مشکلات و کاستیها برخوردار نیستند. مخالفان انتظار دارند که در ظرف کمتر از یک سال بسیاری از نابسامانیهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی حاکم بر مصر سر و سامان یابد. حال آنکه محظوریتها و محدودیتهای زیادی از جمله نگرانیهای بین المللی، توطئههای بازماندگان نظام سابق، امتیازخواهیهای ارتش و نیروهای امنیتی و نظامی و معضل سلفیهای تندرو در برابر اخوان وجود داشته است.
9. جمهوری اسلامی و اثرگزاری بر اخوان المسلمین:
به هر حال به نظر میرسد جمهوری اسلامی ایران در این برهه از زمان باید با قوت از اخوان حمایت کرده و اعتماد اخوان را به خود جلب نماید. ایران با دیپلماسی میتواند به لایههای زیرین و معتدل اخوان نفوذ کرده و آنان را با خود همراه سازد. شاید ایران نتواند بر روی چهرههای محافظهکار و تندرو و طیف موسوم به «قطبیها» حساب باز کند، اما نیروهای معتدل و میانهرو بویژه جوانان اخوان از پتانسیلهای خوبی برای برقراری ارتباط با جمهوری اسلامی برخوردار هستند.
10.قانونی بودن دولت مرسی:
مرسی قدرت را از طریق سازوکارهای قانونی و مشروع به دست آورده است، اینکه عدهای به بهانه ناکارآمدی بخواهند بیقانونی کنند، زمینه برای قانونشکنیها در آینده همواره خواهد شد.
11.شکست اخوان خطرناک است؟
اگر اخوان شکست بخورد اسلام سیاسی در جهان عرب شکست خواهد خورد و اگر اسلام سیاسی شکست بخورد با قدرتیابی سکولارها و عناصر وابسته به غرب شاید امید اصلاحات عمیق و بنیادین سیاسی و اقتصادی در کشورهای اسلامی بر باد برود و انقلابهای عظیم مردمی از مسیر صحیح خود منحرف شود. اخوان هم اکنون طرفداران زیادی دارد و عنصر مهمی در معادلات مصر به شمار میرود. شبکههایی که اخوان در طول سالیان گذشته ایجاد کرده هیچ گروهی ندارد، همه اینها مزیتهای اخوان المسلمین است. نباید فریب تبلیغات رسانههای غربی را بخوریم که سعی میکنند بزرگنمایی کرده و مخالفان مرسی را تمام مصر معرفی کنند. این حربه دشمن است. البته باید اعتراف کرد ضعف مدیریت مرسی باعث شده است که بسیاری از موافقان وی به صف مخالفان بپیوندد اما اخوان همچنان در بسیاری از مناطق دورافتاده و روستاها حامی و پیرو دارد.