http://www.tablet4you.ir/?r=x9lX8ofB3z1WzVd8bKfKRQ== - - نامه ای سرگشاده به رهبر ایران :: پایگاه مقاومت بسیج شهدای ورزنه

پایگاه مقاومت بسیج شهدای ورزنه

پایگاه اطلاع رسانی شهداء

پایگاه مقاومت بسیج شهدای ورزنه

پایگاه اطلاع رسانی شهداء

پایگاه مقاومت بسیج شهدای ورزنه

بّسمِ رَبِّ الشهداءِ وَاصِّدیقین

بایگانی
تبلیغات
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
وبلاگ-کد جستجوی گوگل
محبوبیت وبلاگ




نامه ای سرگشاده به رهبر ایران

يكشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۹:۱۷ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

"نامه ی سرگشاده ی یک بچه بسیجی به رهبر ایران«به سبک جدید»"

سلام بر یگانه رهبر جهان اسلام!

سلام بر مقتدر مظلوم!

سلام بر رهبری که می گوید و فقط..... می گوید!! و کسی نیست که به حرف هایش عمل کند!

سلام بر کسی که ندای این عمار سر داد.... در حالی که تمام علما و مسئولین پر ادعای کشور به راحتی نفس می کشیدند...!

در حالی ندای هل من ناصر سر داد که ما بسیجی ها و ما به قول خودمان فداییان ولایت به زندگی بی دغدغه ی خودمان مشغول بودیم!

سلام آقا!

امیدوارم خسته نباشید! که البته می دانم هستید...!

امیدوارم دل آرامی داشته باشید ...! در حالی که می دانم ندارید!

امیدوارم آرامش داشته باشید که می دانم دارید...!

مگر می شود سرباز امام زمان آرامش نداشته باشد؟ در حالی که می داند لا مؤثر فی الوجود الا الله!

آرامشی که خمینی کبیر هنگام ورود به ایران داشت....!

بگذریم!

مثل شما شده مثل پدری که بچه هایش سر دیدن کانال های تلویزیون دعوا دارند.از طرفی نمی تواند کودکانش را از خانه اخراج کند و از طرفی هیچ کدام از بچه ها حرف به کله اش نمی رود! و در آخر نامحرمان پدر را محکوم می کنند!

وای آقا...! چه می کشی از دست این مسؤولین...!

آقاجان..!

به هر ترتیب...پول آب را می دهیم، پول گاز جدا...با گرانی ها می سازیم...! اما خودت بگو چه طور دلت را آرام کنیم...؟ می دانم با پول نمی شود...! از هرکس که می پرسم، می گوید آقا از شما می خواهد خوب  درس بخوانید ! اما نمی دانم چرا دلم با درس خواندن آرام نمی شود! ترسم از روزیست که باز ندای غریبیت در جهان طنین انداز شود ...! باور کن آقا که ما می میریم! اگر بار دیگر ندای غربتت را فریاد بزنی از فرط شرمندگی خواهیم مرد...!

چه کنیم آقا...؟

از طرفی مصلحت نیست به آقایون اعتراض عملیاتی کنیم...از طرفی غربتت دیوانه مان کرده...! عده ای فکر کردند که رأی هایی در صندوق ها به نامشان ریخته شد به خاطر خودشان بوده...! گویا از چهره ی دلربایشان خوشمان آمده بود...! فراموش کردند  که تمامی آراء به نام رهبرم بوده است!

امسال در اردوی راهیان نور صدای گلایه های شهدا را شنیدم! شنیدم که چه قدر از دست ما ناراحت بودند! می گفتند چرا فکری برای اشک های رهبرمان نمی کنید؟ چرا کاری برای غربتش نمی کنید؟ می خواهید باز داستان مدینه و در سوخته و مادر پشته در و دست بسته و مسجد و ... تکرار شود؟ پس کو اثر شعار ما اهل کوفه نیستیم؟ مگر تنهایی علی را نمی بینید؟

آری...

علی و اولادش همیشه غریب و مظلوم بوده اند...!

ولی به مادر زهرا قسم ...با شهدا عهد بستم که به شرط کمکشان سعی خودم را بکنم ..! چه در مطالعه چه در زمینه فعالیت های فرهنگی..!

گفتم فرهنگ دلم لرزید...!

چه قدر دلت از مسؤولان فرهنگی خون است...! نمی دانم چه کنم...!

از تو گفتن و از ایشان نشنیدن...!

باز هم می گذارم و می گذرم که خیلی از حرف ها را نمی شود گفت...!

رهبرم...!

این را بدان که ما تا آخرین قطره ی خون در تمامی عرصه ها پشتت هستیم و هر فرمانی، تأکید می کنم هر فرمانی بدهی بدون چون و چرا بر دیده ی منت می نهیم و به دعوتت لبیک می گوییم.

محتاج دعای شما

گروه سایبری .....

 گروه سنگرسایبری

یازهرا

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۲/۱۵
شهدا شرمنده ایم ...!!!

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی