چرایی حجاب ؟
جمعه, ۲۱ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۱۴ ق.ظ
این که حجاب در شریعت اسلامی واجب شمرده شده نه تنها مورد اتفاق علمای اسلامی که از ضروریات دین است.
حکمتهای تشریع وجوب حجاب گاه در متون اسلامی به اشاره یا تصریح مطرح شده است چنان چه میتوان با مطالعه در آثار حجاب و بیحجابی فوائد دیگری نیز بر آن بار کرد. در اینجا به چند فایده اشاره میشود:
1- تقویت امنیت اجتماعی زنان
قرآن به صراحت کم شدن زمینهی ایذاء زنان را از آثار حجاب دانسته است. امام رضا(علیه السلام) نیز در ضمن روایتی پیامد حرمت نگاه به زنان را تهییج مردان و بروز مشکلات ناشی از آن دانستهاند. این روایت گرچه در موضوع نگاه است نه حجاب اما میتوان پیامد سهلانگاری در پوشش را، مشکلات ناشی از تهییج مردان دانست. امروزه این دیدگاه در میان برخی آسیبشناسان مطرح است که هرگاه شخص یا گروهی در زمینهای آسیبپذیرند، لازم است زمینههای آسیب خود را تا حد امکان مخفی نگاه دارند. یکی از سازمانهای زنان در امریکا نیز که زنان را در موضوع جنسی آسیبپذیر میبیند؛ 13 توصیه به آنان ارائه کرده است که از جملهی آنها عدم حضور در خلوتگاه، عدم معاشرت با غریبهها، اصرار از تنها بودن در خیابان یا محوطهی دانشگاهها در ساعات پایان شب و همراه داشتن چیزی است که به مثابهی سلاح دفاعی عمل کند. در اسلام، اما، پیش شرط امنیت اجتماعی زنان آن است که خود زمینههای ناامنی را فراهم نیاورند.
2ـ افزایش آرامش روانی در جامعه
هر نظامی که انتظارات و نقشهایی را از گروههای مختلف اجتماعی انتظار دارد باید مکانیزم حمایت از نقشها را نیز تمهید نماید. بنابراین انتظار مشارکت اجتماعى، نانآورى، فعالیتهای علمی و سیاسی از تمام مردم یا گروههای خاص میطلبد که زمینههای مناسب برای حسن اجرای نقشها فراهم شود و رعایت حجاب از زمینههایی است که میتواند به افزایش آرامش روانی زن و مرد، کم شدن گناه و بالا رفتن توانمندی اجتماعی آن منجر شود. به تعبیر دیگر آرامش روانی میتواند استهلاک قوا در محیط اجتماعی را کاهش
دهد. در اینجا نقش قوانین محدود کنندهی دین در موضوع پوشش شبیه به نقش قوانین محدود کننده در میادین ورزشی است که با ایجاد محدودیت در اعمال رفتارهای غیرورزشی در نظر گرفتن جریمهی خطا، کارت زرد و کارت قرمز، سعی میکند تا استعداد بازیکنان را به سمت انجام رفتار ورزشکارانه متمرکز نماید.
3ـ حمایت از خانواده در کارکرد
اگر آستانهی رضایتمندی جنسی را خطی فرضی بدانیم که نمایانگر آن است که رفتارهای جنسی در بالاتر از این سطح (خط) به نشاط و رضایتمندی میانجامد و پایین از آن به رضایتمندی منجر نمیشود، پیامد بالا رفتن آستانهی رضایتمندی (مانند بالا رفتن خط فقر و خط احساس امنیت) آن است که با وجود آن که روابط جنسی متداول و قانونی توسط شخص انجام میشود اما از برقراری رابطه احساس رضایتمندی نخواهد کرد. از این رو درصدد بر میآید تا با شیوههای نامشروع به رضایتمندی دست یابد. به نظر
میرسد سیاست دین آن است که از بالا رفتن آستانهی رضایتمندی جلوگیری کند و آن را در حدی نگه دارد که توقعات و حرص جنسی افزایش نیابد و در نتیجه شخص از ارتباط جنسی درون خانوادگی احساس لذت و نشاط کند و مفاسد اجتماعی گسترده نشود. از این رو احکامی چون رعایت حجاب، حفظ نگاه ، پرهیز از اختلاط بیمورد،پرهیز از خلوتنشینى، خوش صحبتی و مفاکهه با جنس مخالف، رعایت آداب ارتباط با محارم ناهمجنس و مواردی از این دست از یک سو و توصیه به خودآرایی همسران و ایجاد ارتباط جنسی با نشاط از سوی دیگر، به کارآمدی جنسی خانواده میانجامد. میتوان حدس زد که کمترین پیامد ابتذال در پوشش و سهلانگاری در روابط کاهش موقعیت زن در خانواده و تغییر ذائقهی جنسی است چنان که در دهههای اخیر تغییر ذائقه جنسی در برخی جوامع سبب رویکرد بیش از پیش جوانان به روابط جنسی آزاد، روابط جنسی با محارم، همجنسگرایی و رابطه جنسی با حیوانات و اشیاء شده است و نه تنها رابطه جنسی زن و مرد در خارج از خانواده طبیعی تلقی میشود که انحصار ارتباط جنسی با همسر سبب تعجب و یا حتی تحقیر است.
باتوجه به آنچه گفته شد میتوان به این شبهه پاسخ داد که چون انسان برآن چه منع شود حریصتر میشود (النَاس حَرِیصٌ علی ما مُنِع) بنابراین الزام به حجاب میتواند به افزایش حساسیتهای جنسی بیانجامد. نگاهی به کشورهای اسلامی و غیراسلامی که حجاب را به عنوان الزام اجتماعی نپذیرفتهاند، نشان میدهد که حساسیت جنسی در میان جوانان، در آن جوامع، قابل مقایسه با جامعهی ایران نیست و حضور زنان با پوششهای متنوع سبب تحریک جوانان نمیشود. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که ما خود با وضع قوانین الزامی جامعه را نسبت به مسائل جنسی حساس کردهایم.
پاسخ به این شبهه پس از توجه به بحث آستانهی رضایتمندی چندان مشکل نیست. این سخن که همواره منع به توسعهی حرص
منجر میشود دارای دو اشکال است:
الف) اول آن که صرفاً در مواردی جریان مییابد که زمینه تمایل به فعل در طبیعت انسان و یا در زمینههای تربیتی و اجتماعی موجود
باشد. بنابراین حرام نمودن شرب خون و خوردن بسیاری از نجاسات زمینهساز تمایل انسان به ارتکاب آن فعل را فراهم نمیکند چنانکه کم شدن عرضه نیز از عطش نفس می کاهد.
ب) دوم آن که غالباً نه حرمت سبب افزایش تمایل به فعل میشود و نه اعطای حکمجواز به کاهش انگیزه منجر میشود؛ بلکه میتوان گفت که تمایلات نفسانی انسان نامحدود است و میل دارد تمامی عرصهها را بکاود از این رو اگر با قناعت و خود نگهداری
مهار نشود میل به جولان در عرصههای بالاتری دارد. به عبارت دیگر الزام به حجاب و ایجاد یک مرز رفتاری بین خوب و بد سبب میشود که منازعات نفس در این سطح تعریف شود اما جواز هرزهپوشی سبب میشود که تمایل و حرص نفس از این نقطه به نقطههای دیگر انتقال یابد نه آن که تمایل کلاً از بین برود.
بنابراین تحریک نشدن جوانان برخی جوامع از زنان بیحجاب یا برخی تصاویر مستهجن ناشی از وجود تهذیب اجتماعی نیست بلکه ناشی از بالا رفتن خط قناعت و رضایتمندی جنسی است که از قضا بسیار مخاطرهآمیز است. در جامعه اسلامی انتظار آن است که یک جوان از نگاه به چهره و تصویر زن تحریک شود و به دلیل ممنوعیت روابط آزاد احساس نیاز به ازدواج کند و پس از ازدواج از ارتباط با همسر احساس نشاط نماید. شاید این مطلب شهید مطهری(ره) که ازدواج جوان در جامعه اسلامی خروج از محدودیت و در جوامع غربی فرار از آزادی به محدودیت است بیارتباط با این بحث نباشد.
از ملاحظهی برخی آموزههای اسلامی میتوان به حکمتهای دیگری نیز دست یافت که احترام به زنان مؤمن از آن جمله
است. از این رو، از یک سو صحت نماز، حتی در خانه شخصی و خلوتگاهها مشروط به رعایت حجاب شده و از سوی دیگر نگاه کردن به سر و دست های زنان غیر مسلمان، بدون قصد ریبه، جایز شمرده شده است.حفظ شادابی و زیبایی هم از آثار حجاب شمرده شده. و محتمل است به این دلیل باشد که پوشش زن به پایین آمدن آستانهی رضایتمندی جنسی مردان میانجامد و در نتیجه چهرهی زن همواره برای مردان تازگی و زیبایی خواهد داشت.
گفته شده است الزام به حجاب مخالف آزادی است و باید برداشته شود پاسخ آن است که ناسازگاری لزوم حجاب با آزادی به مفهوم لیبرالیستی آن که به رفع هرگونه محدودیت از فکر، گفتار و کردار تفسیر میشود، روشن و بینیاز از توضیح است اما هیچ دلیلی مقبولی بر ارزشمندی آزادی به مفهوم گفته شده اقامه نشده است اما اگر آزادی به رفع موانع رشد تفسیر شود، حجاب از مصادیق آزادی و الزام به حجاب هم ایجاد نوعی محدودیت به منظور آزادی انسان از زنگارهایی است که فکر و دل او را از حرکت به سمت رشد باز میدارد. از این روست که میتوان بتشکنی ابراهیم(ع) را مصداقی روشن از حرکت آزادی بخش دانست؛ اقدامی که سبب آزاد شدن ذهن مردم از زنگار خرافهپرستی و سبب آمادگی برای مواجهه با واقعیتهای متعالی میگردد.
نقل قول: www.velayat.blog.ir
۹۲/۰۴/۲۱