http://www.tablet4you.ir/?r=x9lX8ofB3z1WzVd8bKfKRQ== - - روایتی از شهیده ی شاخص سال «سیده طاهره هاشمی» : نوزاد بی جانی که روح شهادت طلبی در او دمیده شد :: پایگاه مقاومت بسیج شهدای ورزنه

پایگاه مقاومت بسیج شهدای ورزنه

پایگاه اطلاع رسانی شهداء

پایگاه مقاومت بسیج شهدای ورزنه

پایگاه اطلاع رسانی شهداء

پایگاه مقاومت بسیج شهدای ورزنه

بّسمِ رَبِّ الشهداءِ وَاصِّدیقین

بایگانی
تبلیغات
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
وبلاگ-کد جستجوی گوگل
محبوبیت وبلاگ




جنگ و گنج: زن عمو وقتی دید طاهره نفس نمی‌کشد، پارچه‌ی سفیدی روش انداخت. من و مادر به گریه افتادیم. صبر کردیم تا همه بیایند و دفنش کنیم.

روایتی از شهیده ی شاخص سال «سیده طاهره هاشمی»

جنگ و گنج-خواهر شهید نقل می کند: «طاهره نفس نفس می‌زد. از او قطع امید کرده بودیم. از صبح نگران بودیم که نکند طاهره هم مثل دختر همسایه بمیرد. دختر همسایه، صبح مرده بود و صدای گریه هنوز از خانه‌‌شان می‌آمد.

مادر مرا فرستاد دنبال زن عمو.

با گریه آوردمش.

زن عمو وقتی دید طاهره نفس نمی‌کشد، پارچه‌ی سفیدی روش انداخت. من و مادر به گریه افتادیم. صبر کردیم تا همه بیایند و دفنش کنیم.

نیم ساعت که گذشت، دیدم پای طاهره تکان می‌خورد.

از خوشحالی زبانم بند آمده بود.

مادر و زن عمو را صدا زدم.

مادر، پارچه‌ی سفید را برداشت و با گریه، طاهره را بغل کرد.

خدا روح تازه‌ای در جسم خواهر کوچولویم دمید.»

 

* در عین آرام بودن خوشرو و خوش خلق هم بود

«پنج سال از طاهره بزرگ‌تر بودم.

ما شش خواهر بودیم.

من دختر شلوغی بودم اما طاهره خیلی کم حرف می‌زد. طوری که مادرم گاهی متوجه نمی‌شد او توی خانه هست.

دائماً می‌گفت: طاهره کجاست؟ وقتی می‌دیدش، بهش می‌گفت پس چرا حرف نمی‌زنی؟

می‌گفت: چی بگم؟ حرفی ندارم.

در عین آرام بودن خوشرو و خوش خلق هم بود. حتی بعضی از بچه‌های بی‌تفاوت هم جذب این اخلاقش می‌شدند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۲۳
شهدا شرمنده ایم ...!!!

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی